شاید سال های سال بعد وقتی دیگه مامان بابام کنارم نیستن و من باید منتظر بمونم تا وقتی مردم و رفتم تو بهشت ببینمشون یا بیان تو خوابم... وقتی سر سفره هفت سین میشینم و منتظر شروع سال جدیدم..مامانم به یادم بیاد که هرسال زمان سال تحویل گریه ش میگیره. بابام که اعتقاد سفت و سخت داره سال لحظه تحویل سال باید تو خونه خودمون و هممون هم کنار سفره هفت جمع شده باشیم..
امسال زمان تحویل سال از اینکه به طرز وحشتناک و بی
رحمانه ای دارم هر لحظه به اون موقع نزدیک تر میشم، گریه م گرفت و سال جدید
رو با آرزوی از ته دل سلامتی برای مامان بابام و خواهر هام شروع کردم چون
بزرگترین داراییم تو زندگیم اول سلامتی ما ۵ نفره بعد هم بودنمون کنار
همدیگه