من به اندازه ی تموم اتفاق های بدی که تو زندگیم افتاده به خودم مدیونم، به اندازه ی بدی هایی که در حقم شدو در مقابلش فقط سکوت کردم! به اندازه ی شبهایی که تا صبح بیدار موندمو خوابم نمیبرد، به اندازه ی کارایی که دوست داشتم و نکردم! به اندازه ی غرور بیجایی که بعضی وقتها داشتم، به اندازه ی جرأت نداشتنم، به اندازه ی خوردن بعضی از حرفامو نگفتنشون، به اندازه ی کم کاری هام واسه موفق نشدنم، به اندازه ی همه ی این ها به خودم مدیونم! من ادم بدقولی بودم واسه خودم، واسه خواسته هام، واسه اتفاق های خوبی که قولشو به خودم داده بودم که میوفتن، اما نیوفتادن! من خیلی به خودم مدیونم!
شاید اگه کسی دیگه جای من بود خوشبخت تر بود...
میدونم خیلی از حقم زدم واسه بقیه، این انصاف نبود! میدونم ، میدونم که بدجنسی کردم! من خیلی به تو مدیونم "خودمه عزیز" منو ببخش!
ما هممون یه عذر خواهی به خودمون بدهکاریم!
#آزاده_فتاحی
در زندگی خودتان بیشتر به "نباید" ها توجه کنید
مثلا نباید به او دل ببندم
نباید از فلانی توقع داشته باشم
نباید این کار را انجام دهم
نباید وارد زندگی اش بشوم..!
و..
این نباید ها اگر نادیده گرفته شوند
پشیمانی به دنبال دارند..
به هشدارهایی که عقلتان در خصوص این نبایدها
میدهد بیشتر اهمیت دهید
زندگی عاطفی شما تا حد زیادی تحت تاثیر
همین هشدارهاست..
#زیور_شیبانی
《مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی خبرند. چه کرده ام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ یا چه شهری را تسخیر کرده ام و چه انتقامی توانسته ام از تاراج ایالات خود بکشم؟... از شهرت و فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع الوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من میشوند... نمیدانم این قدرتی که شما اروپایی ها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه ور و به ندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می تابد تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته های شما را بر ما برتری می دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟》
۲۰۰ سال پیش، اوایل قرن نوزدهم میلادی- دیدار شاهزاده عباس میرزا نایب السلطنه و موسیو ژوبر فرانسوی فرستاده ی ویژه ناپلئون بناپارت در مکانی نزدیک به تبریز به نام "قره چمن"
"ما چگونه ما شدیم؟_ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران"
دکتر صادق زیبا کلام

آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند.
مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند.
باور کردنی نیست اما همین گونه است.
زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است
#آنا_گاوالدا