دلم نگرانه برای پایان نامه م. تند تند دارم مینویسم تا فصل دو هم تموم شه ولی این فصل دو لامصب تمومی نداره که نداره.
اینقدر از موقعی که بیدار شدم، چشمم به لپ تاپ بوده واقعا حالم یه جوری شده.. سر درد شدم..
به سرم زده بشینم وبلاگ مردم رو بخونم...
همینطور که دارم وبلاگ ها رو سر سری یه نگاه میندازم به این فکر میکنم که از یک ماه دیگه به مدت یک سال وقتم آزاده. میتونم کلاس هایی که دوست دارم رو برم.
هوراااااااااااااااا