321

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

320

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

319

داشتم پست های قدیمی تر رو میخوندم، از آخرین پست وبلاگ سر سری مرور میکردم تا اولینش..

تفاوت دغدغه هام چقدر زیاد بود. چقدر عوض شدم و اطرافیانم هم عوض شدن. انگار این سه سال اخیر رو سرعت تغییر اطرافیانم رفته روی x2 !!

خیلی وقت ها پیش میاد اتفاقی میفته و یاد اتفاق مشابهش در چندین سال قبل میفتم . تو این لحظاته که به این فکر میکنم چقدر پخته تر شدم!

برای چیزای کوچیک بی تابی نمیکنم، مودم سریع تغییر نمیکنه، برای همه چیز زود از کوره در نمیرم. بیشتر تو زمان حال زندگی میکنم. سعی میکنم منطقی تر فکر کنم. 

راستی من مثلا 6 سال پیش دغدغه ام چیا بود؟ یادم نمیاد خیلی.. کلیات افکار و آرزو هام یادمه.

ولی یه چیز رو یادمه! من از خدا حمید رو خواستم و خدا هم آرزوم رو براورده کرد. چند روز پیش وقتی از دور دیدمش که داشت میرفت سمت برادرش ، همینطور که با نگاهم دنبالش میکردم به این فکر میکردم که این همون مردیه که همیشه تصورش رو میکردم و از خدا میخواستم همچین کسی رو جلو راهم بذاره.

هیچوقت فکر نمیکردم 4 سال بگذره و هنوزم که هنوزه وقتی تو چشماش نگاه میکنم لبخند بزنم.

به نظرم می ارزید به تمام اون روز های سخت و آسون که گذروندم ولی کنار حمیدرضا بودم. 

7 روزه که از سالگرد ازدواجمون گذشته و 4 ساله که کنار همیم. 4 ساله شب ها کنار هم میخوابیم. کی میدونه 14 سال دیگه چیکار میکنیم و کجاییم ولی اینو مطمئنم 14 سال دیگه هم میام مینویسم: هنوز بعد از 14 سال برام عادی نشده بودنش، هنوزم وقتی نگاش میکنم یادم میفته چقدر دوسش دارم!

۰ نظر

318

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

317

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

316

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ترس از حفره های نامتقارن :/

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

۲۲ فروردین

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

The curse of 1398

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

311

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
About Me
زندگی حتی وقتی انکارش می کنی، حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است.. از هر چیز دیگری قوی تر است
آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند.
مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند.
باور کردنی نیست اما همین گونه است.
زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است

#آنا_گاوالدا
دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان